بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد دهاقان

تا آخرین قطره ی خون ایستاده ایم...

بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد دهاقان

تا آخرین قطره ی خون ایستاده ایم...

بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد دهاقان
دانشگاه آزاد اسلامی واحد دهاقان با همت بلند مردم و تلاش جمعی از معتمدان و مسئولان در اسفند ماه ۱۳۶۶ دارای مجوز فعالیت گردید و در سال ۱۳۶۷ با رشته علوم اجتماعی، کار خود را به موازات فعالیت‌های علمی، عملیات اجرایی مجتمع دانشگاه در زمینی به وسعت ۷۰ هکتار در ۳ کیلومتری جاده دهاقان شروع که در مهر ماه ۱۳۷۰ اولین واحد آموزشی آن به بهره‌برداری رسید. با الطاف الهی،‌ نیت خالصانه بانیان، کمک‌های مردم و همت مسئولان روز به روز مراحل رشد و توسعه را سپری نمود و در حال حاضر با درجه بسیار بزرگ و برخورداری از تمامی مقاطع تحصیلی از کاردانی تا دکترای تخصصی جزء واحدهای مطرح منطقه و کشور همانند نگینی در انگشتری شهر دهاقان می‌درخشد. واحد دهاقان با گذشت قریب به 26 سال از زمان تأسیس اکنون در مقاطع کاردانی ، کارشناسی ، کارشناسی ارشد و دکترا دارای 10 رشته فنی مهندسی،23 رشته علوم انسانی، ۱ رشته علوم پزشکی (پرستاری) می‌باشد. جمعیت دانشجویان این دانشگاه تعداد ۶۰۰۰ نفر می‌رسد.این دانشگاه جزء یکی از بزرگ ترین دانشگاه های استان از بعد مساحت و تعداد رشته موجود میباشد.
پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
پیوندهای روزانه
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

۱۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

روزی دو شتر بزرگ و چاق برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هدیه آوردند.حضرت به اصحاب خود فرمود: آیا کسی هست در میان شما که دو رکعت نماز بخواند و در قیام و رکوع و سجود و وضو و خشوع اهتمام به امور دنیا نداشته و در قلب او فکر دنیا نبوده باشد تا من یکی از این دو شتر را به او بدهم؟ کسی جواب نگفت. سه مرتبه این جمله را فرمود. کسی جواب او را ند اد مگر علی بن ابی‌طالب (علیه السلام) برخاست و عرض کرد یا رسول الله من می‌خوانم و از اول نماز تا آخر چیزی از دنیا به خاطرم راه نداده فکر دنیا را نمی‌کنم. 

رسول خدا: بخوان. علی نماز را خوانده و تمام کرد. جبرئیل نازل شد و عرض کرد یا رسول الله یکی از دو شتر را به علی بده.
رسول خدا: من با علی شرط کرده بودم چیزی از دنیا به قلبش راه ندهد ولی علی در سلام نماز به خاطرش آورد من کدام یکی را بگیرم بزرگش را یا چاقش را.
جبرئیل: یا محمد خداوند می‌فرماید که علی فکر می‌کرد بزرگ را بگیرم یا چاقرا گرفته قربانی کنم و در راه خدا صدقه بدهم و این فکر علی در سلام نماز برای خدا بود، نه برای دنیا. رسول خدا یک شتر از آن دو شتر را به علی (علیه السلام) داد.

 مناقب، ج1، ص302.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۲ ، ۲۰:۰۲
ادمین

در یکی از جنگ‌ها که پیامبر همراه لشکر بودند، در شبی که پاسبانی لشکر اسلام بر عهده‌ی عباد بن بُشر و عمّار یاسر بود، نصف اول شب نصیبِ،‌عباد گردید و نصف دوم نصیب عمار، پس عمار خوابید و تنها بُشر بیدار بود و مشغول نماز گردید در آن حال یکی از کفار به قصد شبیخون زدن به لشکر اسلام برآمد به خیال اینکه پاسبانی نیست و همه خوابند از دور عباد را دید ایستاده و تشخیص نمی‌داد که انسانست یا حیوان یا درخت برای اینکه از طرف او نیز مطمئن شود تیری به سویش انداخت تیر بر پیکر عباد نشست و او اَبداً اعتنایی نکرد، تیر دیگری به او زد و او را سخت مجروح و خونین نمود باز حرکت نکرد تیر سوم زد پس نماز را کوتاه نمود و تمام کرد و عمار را بیدار نمود عمار دید سه تیر بر بدن عباد نشسته و او را غرق در خون کرده گفت: چرا در تیر اول مرا بیدار نکردی عباد گفت: مشغول خواندن سوره‌ی کهف در نماز بودم و میل نداشتم آن را ناتمام بگذارم و اگر نمی‌ترسیدم که دشمن بر سرم برسد و صدمه‌ای به پیغمبر برساند و کوتاهی در این نگهبانی که به من واگذار شده کرده باشم هرگز نماز را کوتاه نمی‌کردم اگر چه جانم را از دست می‌دادم.

 سفینة البحار، ج2، ص145.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۲ ، ۱۹:۵۷
ادمین

عبدالله بن مسعود می‌گوید: در اولین مرتبه که از جریان امر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آگاه شدم، هنگامی بود که به همراه عموهایم با چند تن دیگر از قوم خود به قصد خرید اجناس وارد شهر مکه شدیم. و از جمله اجناسی که در نظر داشتیم آن را تهیه کنیم عطر بود و ما را برای تحصیل این متاع به سوی عباس بن عبدالمطلّب راهنمایی کردند. 

ما به جانب عباس رهسپار شدیم و او در نزدیکی چاه زمزم در نزدیکی خانه کعبه نشسته بود و ما هم پهلوی او نشستیم. در این هنگام مردی از درب صفا داخل مسجد شد که رنگ او سفید متمایل به قرمزی بود، موی سرش تا وسط گوش کشیده شده و پیچیده مانند بود، دماغ او باریک و صاف و اندک برآمدگی داشت، چشم‌هایش سیاه و بزرگ بود، دندان‌های سفید و برّاقی داشت، دست‌ها و پاهای او درشت و مردانه بود، محاسن پُری داشت و از دو پارچه‌ی سفید لباس پوشیده بود گویی که ماهیست چهارده شبه و از افق برتابیده است. 
این مرد خوش اندام وارد مسجد شد و در جانب راست او پسر نیکو رویی بود و در پشت سر آنان زنی آهسته قدم بر می‌داشت و خوب زینت‌های خود را پوشیده بود این سه نفر به سوی سنگ آسمانی حجرالاسود آمدند و به ترتیب حجر را دست کشیده و بوسیدند و سپس هفت مرتبه خانه کعبه را طواف کردند. و بعد از طواف در مقابل رُکن ایستاده و شروع کردند به نماز خواندن: دست برای تکبیر بلند کرده و تکبیر گفتند و بعد از قیام رکوع کردند، سپس به سجده رفتند و بعد باز قیام نمودند. و ما از مشاهده‌ی این جریان تعجب کردیم زیرا در سرزمین مکه این اعمال و اینگونه عبادت سابقه نداشته است. 
پس رو به سوی عباس کردیم و گفتیم: آیا این آئین جدیدی است که در میان شما پیدا شده است، یا چیزیست که آنرا نمی‌شناسیم؟ عباس گفت: آری سوگند به پروردگار متعال که آن را نمی‌شناسید، این مرد برادرزاده‌ی من محمد بن عبدالله است و این پسر علی ابن ابیطالب است و این زن خدیجه دختر خویلد و زن محمد است، و در روی زمین کسی به جز این سه نفر پیدا نمی‌شود که اینگونه و به این ترتیب خداوند جهان را پرستش کند.

 سیر اعلام النبلاء، ج1، ص333.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۲ ، ۱۹:۵۳
ادمین

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۲ ، ۱۸:۵۶
ادمین