خشوع
خداوند عالمیان می فرماید: قد افلح المومنون. الذین هم فی صلاتهم خاشعون. به تحقیق که رستگار شدند مومنانی که در نماز خود باخشوع هستند. (سوره مومنون/ آیه 1 و 2)
خشوع دل آن است که دل به یاد خداوند خود باشد و به غیر ذات او متوجه چیزی نشود و غیر را از خاطر خود بیرون کند. با این معنا خشوع قلب و حضور قلب معنای بسیار نزدیکی پیدا می کنند.
اما خشوع سایر اعضا و جوارح این است که هر یک به آن کاری که مامور شده اند، مشغول باشند و آدابی که برای هر عضوی از اعضا برشمرده اند، ترک نشود. مثلا چشم در هر یک از حالات نماز باید به جایی خاص نگاه کند. در هنگام قیام مستحب است که چشم به مهر بنگرد. در رکوع به مابین دو پا، در هنگام سجده به روبروی خود و در هنگام نشستن به مابین دو زانو نگاه کند. و دست را فرموده اند که در هنگام ایستادن کف دو دست بر روی دو پا قرار گیرد و در هنگام رکوع بر روی دو زانو و ... . اما آنچه مهم است این است که این خشوع ظاهری است و خشوع ظاهری تابع خشوع باطنی است. یعنی خشوع جمیع اعضا تابع خضوع قلب است.
روایت شده است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله، شخصی را دید که در نماز با ریش خود بازی می کرد. فرمود: اگر دل این مرد خاشع و با خدا بود، اعضا و جوارح او نیز به کار خدا مشغول بودند. (بحار الانوار، جلد 84، صفحه 266، حدیث 67)
قلب، پادشاه مملکت بدن و پیشوای سایر اعضا و جوارح است. همه ی اعضا و جوارح به قلب اقتدا می کنند و تابع او هستند. چون دل متوجه خدا شد، اعضا نیز پیروی می کنند و ادب حضور را رعایت می نمایند. این معنای حدیثی است که می فرماید: نماز مومن به تنهایی، جماعت است. زیرا دل او با خداست و مقتدای سایر جوارح است که به او اقتدا می نمایند.
نماز بدون خشوع و حضور قلب اگر هم فقط رفع تکلیف باشد و انسان را از جهنم آزاد سازد اما او را به درجات عالیه ی کمالات نمی رساند و پسندیده ی درگاه حق نیست. چنانچه از پیامبر اسلام نقل شده است که فرمود: نماز مقبول نیست، مگر با حضور قلب. (بحار الانوار، جلد 84، صفحه 260، حدیث 59)