حضور قلب در نماز
انسان در مسیر زندگی دنیایی خویش، لحظاتی شیرین و به یاد ماندن را تجربه می کند که شیرینی آن، همیشه در کام وجودش ماندگار است از بین تمام این لحظات، شیرین ترین لحظات عمر یک مؤمن واقعی لحظاتی است که با خدای بی نیاز به خلوت نشسته و به راز و نیاز و عبادت با حضرت حق می پردازد.البته این شیرینی را، انسانی می تواند احساس کند که طعم ایمان واقعی را از عمق جانش چشیده باشد. چنین کسی هرگز حاضر نیست که این لحظه ی زیبا و دلربا را با تمام دنیا و آنچه در آن است معاوضه نماید.او در حال عبادت و نماز که زیباترین مصداق عبادت است، به معشوق واقعی خویش دست یافته و از خلوت با او به چنان لذّتی دست یافته که در کل این عالم، برای آن مانندی نمی بیند، و لذا به هیچ قیمتی حاضر نیست آن را از دست بدهد.در میان عبادات، هیچ عبادتی به مانند نماز، نمی تواند قلب کوچک آدمی را به دریای بی کران رحمت الهی وصل نماید، و روح انسان را از سرچشمه ی فیوضات بیانتهای خداوند بی همتا، سیراب نماید.
لحظه ی نماز، باشکوه ترین لحظه ی ارتباط انسان سراپا نیاز به وجود مطلق بی نیاز است. در حقیقت آن لحظه ی نورانی، فرصتی است طلایی که خداوند مهربان، بر ما منّت نهاده و از سر لطف و محبّتی که به بندگانش دارد، آن را در اختیار ما قرار داده، تا در آن فرصت زیبا، بتوانیم، قلب و جان خود را از عالم طبیعت و خاک، جدا نموده و روحمان را به عالم بالا پرواز داده و در سایه ی این پرواز ملکوتی، به جان خود صفا و جلاء بخشیم.
سرور عالم، پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) در کلامی
زیبا، نماز را به سر انسان تشبیه نموده و می فرماید: «مَوضعُ الصَلاةِ مِن
الدینِ کَمَوضعِ الرأسِ مِنَ الجَسَد»1 ؛ جایگاه نماز در دین، همانند جایگاه
سر در بدن است.
این تشبیه زیبا، در کلام نورانی حضرت بدین خاطر است که، در بدن آدمی
هر عضوی از اعضاء بدن به نوبه ی خود، وظیفه ای مهمّ را عهده دار
هستند، ولی در این میان نقش سر، از همه مهمّتر است، زیرا مغز که
فرمانده ی بدن بوده و تصمیم گیری ها در آن انجام می گیرد، در سر
انسان قرار گرفته است.
الله اکبر با نور دلربای خود به ما می گوید خدا بزرگتر است از اینکه با قلم
و بیان ناچیزمان وصف شود، بزرگتر از فکر و خیال ما، بزرگتر از هوسها و
وسوسه های شیطانی و جلوه های دنیا، این است آن راز نهفته در ذکر
نورانی «الله اکبر»، راستی اگر واقعا خدا در نظر ما بزرگتر از هر چیزی
باشد و کلمه ی «الله اکبر» از عمق جان ما برآید، دنیا با تمام جاذبه ها و
جلوه هایش، در نظر ما کوچک و بی مقدار خواهد شد که نتیجه ی چنین
حالتی، حضور جانانه و عاشقانه در نماز است.بنابراین به یقین می توان
گفت: بدن منهای سر، موجود بی خاصیتی است که فاقد هرگونه ارزش
است، در ساختمان دین ما نیز، نماز همانند سر در بدن آدمی است، که
اگر نباشد، پایه ی ساختمان دین ما، سست شده و از ارزش ساقط می شود.
البته قابل ذکر است کهخداى متعال از همه عالمیان بى نیاز است و همه به او
نیازمندند؛ خدا هیچ گونه احتیاجى به ما و اعمال ما ندارد. علّتِ اهمیّت یک
عبادت مانند نماز هرگز، به نیاز خدا بازنمىگردد، بلکه به خواص و آثارى است
که آن عمل در حیات انسان دارد.
اخروى برسند و از آنجا که پروردگار عالمیان مىداند چه چیز براى انسان مفید
است و سعادت اخروى او را تأمین مىکند و چه چیز زبانبار و نابود کننده اوست،
او را به انجام واجبات و ترک محرمات مکلف کرده است.
مصالح عظیم دسترسى پیدا نکرده، به کمال و سعادت اخروى نمىرسد، بلکه
خود را به ذلت و پستى مىکشاند.
خداوند مهربان مىفرماید: نماز را بر پا دار تا به یاد من باشى (طه، آیه14). و هر
کس به یاد خدا باشد، دلش آرام و مطمئن مىشود (رعد، آیه28) و
نیزمىفرماید: هر که از یاد من روى برگرداند، در حقیقت، زندگى سختى خواهد
داشت و روز قیامت او را نابینا محشور مىکنیم. (طه، آیه124) نماز باعث
مىشود که انسان به گناه آلوده نشود وعامل باز دارنده مهمى در جلوگیرى از
بدىهاست، زیرا همانا نماز انسان را از فحشا ]کارهاى بد[ و زشتىها باز
مىدارد. (عنکبوت، آیه45)